مد لباس

.:: عکس بازیگران ، مدل لباس و ...

مد لباس

.:: عکس بازیگران ، مدل لباس و ...

داستان مرد کور و روزنامه نگار

مرد کوری روی پله‌های ساختمانی نشسته و کلاه و تابلویی را در کنار پایش قرار داده بود روی تابلو نوشته شده بود : من کور هستم خواهش میکنم کمک کنید. روزنامه نگاری از کنار او می گذشت، نگاهی به او انداخت. تنها چند سکه درون کلاه بود. او چند سکه در کلاه انداخت و بی اینکه از مرد کور اجازه بگیرد تابلوی او را برداشت آن را برگرداند و چیز دیگری روی آن نوشت و تابلو را کنار پای او گذاشت و رفت.عصر ، روزنامه نگار به آنجا برگشت و متوجه شد که کلاه مرد کور پر از سکه و اسکناس شده. مرد کور از صدای گام های او، خبرنگار را شناخت و خواست اگر او همان کسی است  که آن تابلو را نوشته، بگوید که روی آن چه نوشته؟ روزنامه نگار پاسخ داد: چیز مهمی نبود ، من تنها نوشته ی شما را به شکل دیگری نوشتم و لبخندی زد و رفت...... ولی رهگذرها روی تابلوی او  این را میخواندند :
امروز بهار است ، ولی من نمی توانم آنرا ببینم . 


عکس هایی از لیلا بلوکات

 روی عکس مورد نظر کلیک کنید تا در اندازه  واقعی نمایش داده شود : 

آلبوم منظره 1

روی عکس مورد نظر کلیک کنید تا در اندازه  واقعی نمایش داده شود :